ادبيات پوشالى

ساخت وبلاگ
برنگرد.پشت سرت را هم نگاه نكن.فقط چند صبح تا آخرين منزل، راه مانده.رشتهء تمام تعلقاتم را گسستم و راهى آن خانهء خيلى دورِ خيلى نزديكم.برايت يك دفترخاطرات مى گذارم؛ نخواستى نگير و نخوان.تا بودم ارزش خواندن داشت، بعد از من يك مشت واژهء بى سرانجام است.فايدهء دفترم اين بود كه تمام حرف هاى ناگفتهء اين سال هاى دراز را برايش مى گفتم؛ نه قهر مى كرد و نه زبانم را مى بُريد؛ يك جورهايى بار زودرنجى و كم تحملى تو را به دوش مى كشيد.مژده بدهم: خدا باز هم مثل هميشه پناهم داده؛ به زودى از تمام دردها رها خواهم شد.فرصتى نبود تا مثل از ما بهتران برايت شگفتى و شادى و جشنِ فدايت شوم، بگيرم. من فقط راه ساده بودن و ساده دوست داشتن و ساده گفتن را بلد بودم. اما طبق قانون اين دنيا بُرد با سياست پيشگانِ فارغ از عاشقى بود.امشب كه همه خوابيدند، دفترم را مى سوزانم و خاكسترش را هم مى دهم باد ببرد. اما برگ سبزى هست؛ از رديف پشت كمدى كه درش سمت قلبم باز مى شود، بردار! هنوز همانجاست. اصلاً بى خيال اين حرف ها!تو به زندگى برس! ادبيات پوشالى...ادامه مطلب
ما را در سایت ادبيات پوشالى دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3setareyesoroorf بازدید : 67 تاريخ : چهارشنبه 1 تير 1401 ساعت: 10:55

عكست را بوسيدم؛ بوسه ام پروانه اى شد كه از عكس بيرون آمد و بوى تو را همه جا پراكنده كرد. ادبيات پوشالى...
ما را در سایت ادبيات پوشالى دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3setareyesoroorf بازدید : 60 تاريخ : چهارشنبه 1 تير 1401 ساعت: 10:55

بارها و بارها نوشتم اين جا براى من مثل يه اتاق خلوته كه متن هايى كه دلم ميخواد رو مى نويسم.

اما متوجه شدم دقيقاً كسانى كه بايد متن هام رو نمى خونن و كسانى كه نبايد مى خونن. وقتى كسانى كه بايد، نميخونن عملاً كارم بى فايده است و الكى دارم به خودم دلخوشى ميدم.

پروندهء اين وبلاگ براى هميشه بسته شد.

ادبيات پوشالى...
ما را در سایت ادبيات پوشالى دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3setareyesoroorf بازدید : 72 تاريخ : چهارشنبه 1 تير 1401 ساعت: 10:55

حالا كه هيچ نشانى از تو ندارم، نگاهت را روى ديوار قلبم قاب مى كنم و هر شب در زمزمه هاى اشك و دعا، بوى تنت را نفس مى كشم. زير يك چراغ كم نور، قصهء خاطراتم را با تو مى بافم، تا زمان رفتن تن كنم. نه كسى مثل تو هست و نه من مى خواهم. حرمت خاطراتت را هيچ توهين و تحقيرى نشكست؛ اگر بخواهى باز هم صدها بار تلفن مى كنم و بى صدا جمله هاى تلخت را گوش مى كنم و آرام آرام گريه مى كنم؛ ارزش شنيدن صداى تو را دارد. باز هم شانس آوردم چند تا عكس را توى اين گوشى بى صاحب مانده، ادبيات پوشالى...
ما را در سایت ادبيات پوشالى دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3setareyesoroorf بازدید : 75 تاريخ : چهارشنبه 17 ارديبهشت 1399 ساعت: 1:48

خودم مى رفتم، نيازى نبود پرندهء كوچك قلبم را كه لاى انگشتان دست هايت لانه ساخته بود، بتارانى؛ طفلى پرهايش شكسته و هر صبح و شب لب ايوان رو به كوچه مى نشيند و به مرغان عاشق توى كوچه چشم مى دوزد. خودم مى رفتم، دنياى من كه تو را هميشه كم داشت، چند ماهى مى شد كه اصلاً نداشت. من كه به نداشتنت عادت كرده بودم، كاش آن همه نداشتن عشق و آغوشت را به رخم نمى كشيدى. خودم مى رفتم، آن صدا، آن لحن، آن واژه ها، آن جمله ها از روح من چه مى خواهند كه مثل سريال هاى تكرارى روزى ادبيات پوشالى...
ما را در سایت ادبيات پوشالى دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3setareyesoroorf بازدید : 77 تاريخ : چهارشنبه 17 ارديبهشت 1399 ساعت: 1:48

آخرين مسافرِ آخرين اتوبوس دنيا در آخرين ايستگاه، پياده شد تا با پاى پياده برود به آخر دنيا! پى نوشت: دنبال ردپاى كسى نمى گردم. بدون هيچ آدرس و نشانه اى به دنبال سرنوشت مى روم. ادبيات پوشالى...
ما را در سایت ادبيات پوشالى دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3setareyesoroorf بازدید : 74 تاريخ : چهارشنبه 17 ارديبهشت 1399 ساعت: 1:48

اين جا آخر دنياست... هر چند عاشقانه نيست ولى هرصبح آسمان سرخ و سفيد مى شود و بعد خورشيد، زيباتر از هميشه مى تابد. اين جا هم مثل همه جا بهار آمده. اين جا آخر دنياست... اما صداى پرنده ها به همان زيبايى است كه هميشه مى شنيدم. اين جا هم كبوترها دارند براى خودشان لانه هاى تازه مى سازند و پرستوها مدت هاست بازگشته اند. اين جا آخر دنياست... اما خيلى هم زيباست، گل هايش، عطر شكوفه هايش، نسيم نوازشش همه و همه جان بخش و روح افزاست. ادبيات پوشالى...
ما را در سایت ادبيات پوشالى دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3setareyesoroorf بازدید : 76 تاريخ : چهارشنبه 17 ارديبهشت 1399 ساعت: 1:48

از صداى بوسه هاى باران به تمام نداشته هايم پلى مى زنم و با تماشاى رهگذران عاشق، خاطرهء چتر را در ذهنم مرور مى كنم. دست هايم را بالاى سرم مى گيرم و كوچه ها بى تو تمام مى شوند. ادبيات پوشالى...
ما را در سایت ادبيات پوشالى دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3setareyesoroorf بازدید : 76 تاريخ : چهارشنبه 17 ارديبهشت 1399 ساعت: 1:48

نداشته ها را به رخم نكش! نه عشق مى خواهم و نه آغوش؛ راستش را بگويم؛ به بهايش نمى ارزد، به شكسته شدن دوبارهء اين دل كه همين تازگى ها بندزده بودمش. همين يك بغل تنهايى و دست هاى خالى و كتاب سبز كنارم و چند ذكر كه ورد زبانم شده، چند نفس همراهم باشد، برايم بدجورى كافى است. ادبيات پوشالى...
ما را در سایت ادبيات پوشالى دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3setareyesoroorf بازدید : 83 تاريخ : چهارشنبه 17 ارديبهشت 1399 ساعت: 1:48

زنى كه در آخرين ايستگاه، عازم سفر ابديت بود، همين دو بغض پيش، در آبى آسمان غرق شد. دست هايش را وقف عريانى، چشم هايش را وقف گريه لب هايش را وقف دعا و دلش را وقف تو كرد. سايه تان كم! خبر آوردند كه در واپسين ساعات، روزهء عشق گرفته بود و با زهر كنايه افطار كرد. ادبيات پوشالى...
ما را در سایت ادبيات پوشالى دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3setareyesoroorf بازدید : 77 تاريخ : چهارشنبه 17 ارديبهشت 1399 ساعت: 1:48